کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن چشم مست بین، که دلم گشت زار ازو

    ای دوستان، بسوخت مرا، زینهار ازو!

    گرد از تنم به قد برآورد و همچنان

    بر دل نمی‌شود متصور گذار ازو

    گر پیش او گذار کنی، ای نسیم صبح

    پیغام من بگوی و سلامی بیار ازو

    او گر به اختیار دل ما رود دمی

    گردد دل شکستهٔ ما به اختیار ازو

    روزی به لطف اگر سگ کویم لقب نهد

    زانگه مرا همیشه بس این افتخار ازو

    هر کس که با درخت گلی دوستی کند

    شرط آن بود که: باز نگردد ز خار ازو

    آن کو به تیغ روی بگرداند از حبیب

    عاشق نشد هنوز، تو باور مدار ازو

    گر دوست بر دل تو زند زخم بی‌شمار

    آن زخم را بزرگ فتوحی شمار ازو

    تا از کنارم آن گهر شب‌چراغ رفت

    از خون دیده پر گهرم شد کنار ازو

    او را به خون دیده بپرورده‌ایم، لیک

    شاخی بلند بود، نچیدیم بار ازو

    داغم گذاشت در دل و بر ما گذشت و ما

    دل شاد می‌کنیم بدین یادگار ازو

    گفتم که: اوحدی ز غمت مرد، رحمتی

    گفتا: مرا چه غم که بمیرد هزار ازو؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha