به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حسن مصرست و رخ چون قمرت میر درو
عشق زندان و حصارش که شدم پیر درو
خم ابروت کمانیست، که دایم باشد
هم کمان مهره و هم ناوک و هم تیر درو
حلقهٔ زلف تو دامیست گره گیر، که هست
حلق و پای دل من بسته به زنجیر درو
جنتست آن رخ خوب و ز دهان و لب تو
میرود جوی شراب و عسل و شیر درو
خود که جوید ز کمند سر زلف تو خلاص؟
که به اخلاص رود گردن نحجیر درو
بسم این کار پریشان، که نمیبینم جز
جگر ریش و دل سوخته توفیر درو
گر من از عشق تو آشفته شوم نیست عجب
کاوحدی شیفته شد با همه تدبیر درو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.