کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا با دوست میباید که رویارو سخن گویم

    نه با او دیگری مشغول و من با او سخن گویم

    سر بیدوست بر زانو چه گویی؟ فرصتی باید

    که او بنشیند و من سر بر آن زانو سخن گویم

    مرا گویند: دردش را بجوی از دوستان دارو

    نه با دردش چنان شادم که از دارو سخن گویم

    چو بوی نافه گردد فاش بوی مشک شعر من

    چو من در شیوهٔ آن چشم بی‌آهو سخن گویم

    بی رغو میتوان رفتن ز دست او، ولی ترسم

    وفای او بنگذارد که در یرغو سخن گویم

    همیشه حاجت ابرو چو سر در گوش او دارد

    به گوش او رسد حالم، چو با ابرو سخن گویم

    دل من چون ز موی او پریشانست و آشفته

    به وصف موی او باید که همچون مو سخن گویم

    گرم چون اوحدی روزی سر زلفش به دست افتد

    چو چین زلف تا برتاش تو بر تو سخن گویم

    به قول زشت بد گویان نگردد گفتهٔ من بد

    جهان نیکو همی داند که: من نیکو سخن گویم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha