کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو چشمش راه دل می‌زد من بیدل کجا بودم؟

    ز خود بیزار چون گشتم؟ برو ایمن چرا بودم؟

    رفیقان گر زمن پرسند حال او که: چون گم شد؟

    بغیر از من کرا گیرند؟ چون من در سرا بودم

    معاذالله! کجا خواهم که: گم گردد دلم؟ لیکن

    سخن بر من همین باشد که: با دزد آشنا بودم

    دلم خود رفت و این ساعت دو چشم شوخ این خوبان

    بجای دل مرا سوزد که: در دل من بجا بودم

    به دست دیده بود آن دل، کنون گم گشت و چندین شد

    که من با دیده در دعوی و با تن در قضا بودم

    دل خود چون گذارد کس به دست چشم سرگردان؟

    گر ازمن راست می‌پرسی، به صد چندین سزا بودم

    به بالایی چنان دادن دل آشفته را هر دم

    ز گمراهیست ورنه من چه مرد این بلا بودم؟

    بریزد خون من هر لحظه، پس گوید: وفا بود این

    گر این‌ها را وفا خوانند، پس من بی‌وفا بودم

    مرنجانید، هشیاران، من مست پریشان را

    که من پیش از پریشانی هم از جمع شما بودم

    هوای عشق و آب چشم کی سازد غریبان را؟

    ز من پرس این، که من عمری درین آب و هوا بودم

    به ناچارست ازو دوری مرا این شیوه مستوری

    نه خود را دور کردم یا تو گویی: پارسا بودم

    نه امروزینه بود این مهر و امسالینه این سودا

    که کار من به رسوایی بدین سان بود تا بودم

    بسر برد اوحدی مردانه راه خویش و من مانده

    که رد شهر زبون گیران به دامی مبتلا بودم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha