کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به غم خویش چنان شیفته کردی بازم

    کز خیال تو به خود نیز نمی‌پردازم

    هر که از نالهٔ شبگیر من آگاه شود

    هیچ شک نیست که چون روز بداند رازم

    گفته بودی: خبری ده، که ز هجرم چونی؟

    آن چنانم که ببینی و ندانی بازم

    عهد کردی که: نسوزی به غم خویش مرا

    هیچ غم نیست، تو می‌سوز، که من میسازم

    بعد ازین با رخ خوب تو نظر خواهم باخت

    گو: همه شهر بدانند که: شاهد بازم

    آن چنان بر دل من ناز تو خوش می‌آید

    که حلالت نکنم گر نکشی از نازم

    اگر از دام خودم نیز خلاصی بخشی

    هم به خاک سر کوی تو بود پروازم

    اوحدی گر نه چو پروانه بسوزد روزی

    پیش روی تو چو شمعش به شبی بگدازم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha