کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب دوشینه در سودای او خفتم

    از آن امروز با تیمار و غم جفتم

    زمن هر چند سر می‌پیچد آن دلبر

    اگر دستم رسد در پای او افتم

    چو چین زلف او آشفته شد حالم

    خطا کردم که: با زلفش برآشفتم

    ازان کرد آشکارا دیده راز من

    که راز خویش را از دیده ننهفتم

    ببیند بد سگالان اندر افتادم

    که پند نیک خواه خویش نشنفتم

    به بوی آنکه چشمم روی او بیند

    به مژگانهاش خاک آستان رفتم

    دل او باد پندارد حکایت‌ها

    کز آب دیده با باد صبا گفتم

    ازان روزی که دیدم زلف شبرنگش

    حرامست ار شبی بی‌یاد او خفتم

    چو چشم اوحدی زان گوهر افشان شد

    زبان او، که در وصل او سفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha