اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۸۵: شب دوشینه در سودای او خفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب دوشینه در سودای او خفتم از آن امروز با تیمار و غم جفتم زمن هر چند سر می پیچد آن دلبر اگر دستم رسد در پای او افتم چو چین زلف او آشفته شد حالم خطا کردم که: با زلفش برآشفتم ازان کرد آشکارا دیده راز من که راز خویش را از دیده ننهفتم ببیند بد سگالان اندر افتادم که پند نیک خواه خویش نشنفتم به بوی آنکه چشمم روی او بیند به مژگانهاش خاک آستان رفتم دل او باد پندارد حکایت ها کز آب دیده با باد صبا گفتم ازان روزی که دیدم زلف شبرنگش حرامست ار شبی بی یاد او خفتم چو چشم اوحدی زان گوهر افشان شد زبان او، که در وصل او سفتم اوحدی مراغه ای