کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من کشتهٔ عشقم،خبرم هیچ مپرسید

    گم شد اثر من،اثرم هیچ مپرسید

    گفتند که: چونی؟ نتوانم که بگویم

    این بود که گفتم، دگرم هیچ مپرسید

    فردا سر خود می‌کنم اندر سر و کارش

    امروز که با درد سرم هیچ مپرسید

    وقتی که نبینم رخش احوال توان گفت

    این دم که درو می‌نگرم هیچ مپرسید

    بی‌عارضش این قصهٔ روزست که دیدید

    از گریهٔ شام و سحرم هیچ مپرسید

    خون جگرم بر رخ و پرسیدن احوال؟

    دیدید که: خونین جگرم، هیچ مپرسید

    از دوست به جز یک نظرم چون غرضی نیست

    زان دوست به جز یک نظرم هیچ مپرسید

    از دست شما جامه دو صد بار دریدم

    خواهید که بازش بدرم هیچ مپرسید

    با اوحدی این دیدهٔ‌تر بیش ندیدیم

    بالله ! که ازین بیشترم هیچ مپرسید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha