اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۷۵: من کشتهٔ عشقم،خبرم هیچ مپرسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من کشتهٔ عشقم،خبرم هیچ مپرسید گم شد اثر من،اثرم هیچ مپرسید گفتند که: چونی؟ نتوانم که بگویم این بود که گفتم، دگرم هیچ مپرسید فردا سر خود می کنم اندر سر و کارش امروز که با درد سرم هیچ مپرسید وقتی که نبینم رخش احوال توان گفت این دم که درو می نگرم هیچ مپرسید بی عارضش این قصهٔ روزست که دیدید از گریهٔ شام و سحرم هیچ مپرسید خون جگرم بر رخ و پرسیدن احوال؟ دیدید که: خونین جگرم، هیچ مپرسید از دوست به جز یک نظرم چون غرضی نیست زان دوست به جز یک نظرم هیچ مپرسید از دست شما جامه دو صد بار دریدم خواهید که بازش بدرم هیچ مپرسید با اوحدی این دیدهٔ تر بیش ندیدیم بالله ! که ازین بیشترم هیچ مپرسید اوحدی مراغه ای