کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش

    که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش

    وجود بیدلان پست از سواد چین زلف او

    روان عاشقان مست از فریب چشم مخمورش

    به ایامی نمی‌شاید ز بامی روی او دیدن

    خنک چشمی که می‌بیند دمادم روی منظورش!

    بهشتی را که میگویند باور میکنم، لیکن

    دلم باور نمی‌دارد کزو بهتر بود حورش

    سرایی کین چنین یاری درو یابند، صد جنت

    غلام سقف مرفوعست و خاک بیت معمورش

    به جور حاسدان نتوان حذر کردن ز عشق او

    کسی کو انگبین جوید، چه باک از بیم زنبورش؟

    ز عشق آن پری بر من چو رحمت میبری زین پس

    گرت حلوا به دست افتد بیاور پیش محرورش

    کلام اوحدی سریست روحانی، که در عالم

    بخواهد ماند جاویدان سواد رق منشورش

    ز راز عاشقی دورند و رمز عاشقی غافل

    گروهی کندرین معنی نمی‌دارند معذورش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha