کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنین که بسته شدم باز من به زلف چو بندش

    خلاص من متصور کجا شود ز کمندش؟

    به رنگ چهرهٔ او گر نگه کند گل سوری

    ز شرم سرخ برآید، ز خوی گلاب برندش

    چه آب در دهن آید نبات را ز لب او؟

    اگر به کام رسد ذوق آن لبان چو قندش

    ز بهر چشم بدانش به نیک خواه بگویم

    که: بامداد بخوری بکن ز عود و سپندش

    ستمگرا، دل هر کس که مبتلای تو گردد

    به عقل باز نیارد دگر نصیحت و پندش

    فگنده‌ام دل خود را چو خاک بر سر راهت

    که بگذری و مشرف کنی به نعل سمندش

    ز دور می‌نگر، ای اوحدی، که دیرتر افتد

    به دست کوته ماه میوهٔ درخت بلندش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha