کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش

    مقبل آنست که آیی به مبار کبادش

    دلم از شوق تو شب تا به سحر نعره زنان

    تو چنان خفته که واقف نه‌ای از فریادش

    از من خسته لب لعل تو دل خواسته بود

    کام دل تا ندهد دل نتوانم دادش

    آدمی باید و حوای دگر دوران را

    که دگر مثل تو فرزند بباید زادش

    تن من شد ز تمنای سر کوت چو خاک

    وقت آنست که همراه کنم با بادش

    دوستی را که مه وصال به اندیشهٔ تست

    کی توان گفت که: یک روز می‌آور یادش؟

    در دل آن خانه که کردم به وفای تو بنا

    موج توفان قیامت نکند بنیادش

    اوحدی، با غم شیرین‌دهنان زور مکن

    کین نه کوهیست که سوراخ کند فرهادش

    آهنین پنجه اگر کوه ز جا برگیرد

    نکند فایده بر سنگدلان پولادش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha