اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۲۷: جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش مقبل آنست که آیی به مبار کبادش دلم از شوق تو شب تا به سحر نعره زنان تو چنان خفته که واقف نه ای از فریادش از من خسته لب لعل تو دل خواسته بود کام دل تا ندهد دل نتوانم دادش آدمی باید و حوای دگر دوران را که دگر مثل تو فرزند بباید زادش تن من شد ز تمنای سر کوت چو خاک وقت آنست که همراه کنم با بادش دوستی را که مه وصال به اندیشهٔ تست کی توان گفت که: یک روز می آور یادش؟ در دل آن خانه که کردم به وفای تو بنا موج توفان قیامت نکند بنیادش اوحدی، با غم شیرین دهنان زور مکن کین نه کوهیست که سوراخ کند فرهادش آهنین پنجه اگر کوه ز جا برگیرد نکند فایده بر سنگدلان پولادش اوحدی مراغه ای