کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز

    گفتم که: عاشقم، به گمان اوفتاد باز

    گفتم: ز پرده روی نماید، نمود، لیک

    اندر درون پردهٔ جان اوفتاد باز

    چون بوسه خواهمش به زبان، قصد سر کند

    سر در بلا ز دست زبان اوفتاد باز

    خالی نمی‌شود دلم از درد ساعتی

    دل در غمش ببین به چه سان اوفتاد باز؟

    نشگفت سر عشق من ار آشکار شد

    کان صورتم ز دیده نهان اوفتاد باز

    چشمش بسوخت جان و رخ او ببرد دل

    غارت ببین که در دل و جان اوفتاد باز

    از شوق زلف و قامت و رویش زبان من

    در ناله و نفیر و فغان اوفتاد باز

    او می‌رود سوار و سراسیمه در پیش

    دل می‌رود پیاده، ازان اوفتاد باز

    گویند: کاوحدی، ز غم او چنین بسوز

    بیچاره اوحدی، نه چنان اوفتاد باز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha