اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۰۸: آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز گفتم که: عاشقم، به گمان اوفتاد باز گفتم: ز پرده روی نماید، نمود، لیک اندر درون پردهٔ جان اوفتاد باز چون بوسه خواهمش به زبان، قصد سر کند سر در بلا ز دست زبان اوفتاد باز خالی نمی شود دلم از درد ساعتی دل در غمش ببین به چه سان اوفتاد باز؟ نشگفت سر عشق من ار آشکار شد کان صورتم ز دیده نهان اوفتاد باز چشمش بسوخت جان و رخ او ببرد دل غارت ببین که در دل و جان اوفتاد باز از شوق زلف و قامت و رویش زبان من در ناله و نفیر و فغان اوفتاد باز او می رود سوار و سراسیمه در پیش دل می رود پیاده، ازان اوفتاد باز گویند: کاوحدی، ز غم او چنین بسوز بیچاره اوحدی، نه چنان اوفتاد باز اوحدی مراغه ای