کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش

    می‌در بهار خور، که بود بی غبار و غش

    گفتی: به روز شش همه گیتی تمام شد

    می‌به، که او تمام نشد جز به ماه شش

    بر خیز و زین قیاس دو شش ساله‌ای ببین

    کز حسن او کند دل ماه دو هفته غش

    دست ار به وصل موی میانی رسد به روز

    اندر میانش آر و شب اندر کنار کش

    زان پیش کت کشد لحد گور در کنار

    خالی نباید از تن خوبان کنار و کش

    اینجا که نقل بوسه بود زان دهان و لب

    دندان کس به میوه نیالاید و نمش

    چون دستگاه و مکنت آن هست می‌بنوش

    با مطربان فاخر و با شاهدان کش

    کز روی همچو ماه و جبینی چو مشتری

    جام آفتاب رخ شود و باده زهره وش

    ور نیست دسترس، سر دستار پاره کن

    دستار رند میکده را گو: مدار فش

    ریزنده کرد جنبش باد مسیح دم

    برگ گل از درخت چو موسی به چوب هش

    وقت سحر ز شاخ چمن گل چو بشکفد

    گویی به سحر ماه بر آمد ز چاه کش

    مانند آنکه بر رخ زیبا عرق چکد

    بر روی سرخ لاله ز شبنم فتاده رش

    آشفته‌ایم و دلشده، یا مطرب «السماع»

    آتش‌دلیم و غمزده، یا ساقی، «العطش»

    می‌صیقلیست در کف رندان که میبرد

    از سینه‌ها کدورت و از دیده‌ها غمش

    صوفی، بیا و در می صافی نگاه کن

    ور جام اوحدی نخوری، قطره‌ای بچش

    بر طور بزم ما دل و جانها ببین بلاش

    وز برق نور باده بهم بر فتاده بش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha