به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زلف ترا بدیدم و مشکم ز یاد رفت
هر کو به دام زلف تو اندر فتاد رفت
بر بوی باد زلف تو شب روز میکنم
دردا! کز اشتیاق تو عمرم به باد رفت
روزی اگر ز زلف تو بندی گشودهام
بر من مگیر، کان به طریق گشاد رفت
گفتی که: بامداد مراد تو میدهم
زان روز میشمارم و صد بامداد رفت
دل را غم تو زهر جفا داد و نوش کرد
جان از کف تو شربت غم خورد و شاد رفت
ظلمی که از غم تو گذشتت بر سرم
رخ بازکن، که آن همه عدلست و داد رفت
گر اوحدی ز دست برفت ای، پسر، چه باک؟
اندر زمانه هر که ز مادر بزاد رفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.