کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی‌بینم بت خود را، نمی‌دانم کجا باشد؟

    دلم آرام چون گیرد؟ که جان از وی جدا باشد

    کسی حال دل مجروح من داندکه: همچون من

    به سودایی گرفتار و به دردی مبتلا باشد

    من اندر مذهب عشقش بزرگین طاعت آن دانم

    که سر بر آستان او و دستم بر دعا باشد

    چو روی او نمی‌بینم نباشد دیده را سودی

    وگر خود خاک کوی او سراسر توتیا باشد

    به گرد دانهٔ خالش کسی گردد که روز و شب

    در آب دیده سرگردان بسان آسیا باشد

    نگارا، از وصال خویش ما را شادمان گردان

    اگر چه منصب وصل تو بیش از حدما باشد

    مراد اوحدی یکشب ز وصل خود روا گردان

    وزان پس گر دل او را برنجانی روا باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha