کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد

    دلش هم‌خوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد

    حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی

    همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد

    ز چشم لطف بر احوال مسکینان نظر میکن

    که سلطان دولتی گردد، چو میلش بر حشم باشد

    به غیر از نم نمیبیند ز دست گریه چشم من

    بصر مشکل ببیند چونکه غرق آب و نم باشد

    مکن دعوت به شیرینی مرا ز آن لب که در جنت

    خسیسی گوید از حلوا، که در بند شکم باشد

    چو بر جانم زدی زخمی، به لطفش مرهمی می‌نه

    ز بهر این دل خسته نکو بنگر که هم باشد

    چنین معشوقه‌ای در شهر و آنگه دیدنش مشکل

    کسی کز پای بنشیند به غایت بی‌قدم باشد

    بساز، ای اوحدی، چون زر نداری، در جفای او

    که اندر کشور خوبان جفا بر بی‌درم باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha