کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگار من به یکی لحظه صد بهانه کند

    وگر به جان طلبم بوسه‌ای رهانه کند

    به سنگ خویش بریزد ز طره عنبر و مشک

    هر آنگهی که سر زلف را به شانه کند

    ز چشم من پس ازین گر چنین رود سیلاب

    درین دیار کسی را مهل که خانه کند

    به وقت مرگ وصیت کنم رفیقی را

    که گور من هم از آن خاک آستانه کند

    به زلف او دلم از بهر خال شد بسته

    که مرغ میل به دام از برای دانه کند

    زمانه مایهٔ بیداد بود و طرهٔ او

    بدان رسید که بیداد بر زمانه کند

    به شیوه گوشهٔ چشمش چو ناوک اندازد

    ز گوشهٔ جگر اوحدی نشانه کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha