کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشق کسی بود که چو عشقش ندی کند

    اول قدم ز روی وفا جان فدی کند

    دلبر، که دستگیری عاشق کند ز لطف

    گر جان کنند در سر کارش کری کند

    زهری که دشمنی دهد از بهر رنج، تو

    بستان به یاد دوست بخور، تا شفی کند

    بستم دکان مشغله را در به روی خلق

    تا عشق او در آید و بیع و شری کند

    از آستان نمی‌گذرم تا جفای او

    خاکم وظیفه سازد و خونم جری کند

    بر کشتگان تیغ غم او کفن مپوش

    کان به شهید عشق که از خون ردی کند

    مجنون که شب رود بر لیلی، شگفت نیست

    روز از تحملی ز سگان حمی کند

    باد هواست، چار حد آن خراب کن

    هر خانه را که جز هوس او بنی کند

    ای اوحدی، ز هر چه کنی کار عشق به

    آیا کسی که عشق ندارد چه می‌کند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha