اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۰۷: عاشق کسی بود که چو عشقش ندی کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق کسی بود که چو عشقش ندی کند اول قدم ز روی وفا جان فدی کند دلبر، که دستگیری عاشق کند ز لطف گر جان کنند در سر کارش کری کند زهری که دشمنی دهد از بهر رنج، تو بستان به یاد دوست بخور، تا شفی کند بستم دکان مشغله را در به روی خلق تا عشق او در آید و بیع و شری کند از آستان نمی گذرم تا جفای او خاکم وظیفه سازد و خونم جری کند بر کشتگان تیغ غم او کفن مپوش کان به شهید عشق که از خون ردی کند مجنون که شب رود بر لیلی، شگفت نیست روز از تحملی ز سگان حمی کند باد هواست، چار حد آن خراب کن هر خانه را که جز هوس او بنی کند ای اوحدی، ز هر چه کنی کار عشق به آیا کسی که عشق ندارد چه می کند؟ اوحدی مراغه ای