به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نقش لب تو از شکر و پسته بستهاند
زلف و رخت ز نسترن و لاله رستهاند
چشمان ناتوان تو، از بس خمار و خواب
گویی که از شکار رسیدهاند و خستهاند
دل چون بدید موی میان تو در کمر
گفت: این دروغ بین که بر آن راست بستهاند
سر در نیاورند ز اغلال در سعیر
آنها که از سلاسل زلف تو جستهاند
در حلقهای که عشق رخت نیست فارغند
در رستهای که راه غمت نیست رستهاند
روزی به پای خویش بیا و نگاه کن
دلهای ما، که چون سر زلفت شکستهاند
چون اوحدی به بوی وصال تو عالمی
در خاک و خون ز خفت و خواری نشستهاند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.