کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد

    فریاد ازین سوار، که صید حرم بزد!

    عزلت گزیده بودم و کاری گرفته پیش

    یارم ز در درآمد و کارم به هم بزد

    دم در کشیده بود دل من ز دیر باز

    آتش در اوفتاد به جانم، چو دم بزد

    درویش را ز نوشت شاهی خبر نشد

    تا روزگاز نوبت این محتشم بزد

    چون دیده بر طلایهٔ حسنش نظر فگند

    عشقش به دل در آمد و حالی علم بزد

    هی نیزهٔ ستیزه که مریخ راست کرد

    شمشیر خوی او همه را چون قلم بزد

    صد بار چین طرهٔ پستش ز بوی مشک

    بر دست باد قافلهٔ صبح دم بزد

    آیینهٔ دو عارض او از شعاع نور

    بسیار سنگ طعنه که بر جام جم بزد

    گفتم که: بر دلم نکند جور و هم بکرد

    گفتا: بر اوحدی نزنم زخم و هم بزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha