اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۱۲: دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد فریاد ازین سوار، که صید حرم بزد! عزلت گزیده بودم و کاری گرفته پیش یارم ز در درآمد و کارم به هم بزد دم در کشیده بود دل من ز دیر باز آتش در اوفتاد به جانم، چو دم بزد درویش را ز نوشت شاهی خبر نشد تا روزگاز نوبت این محتشم بزد چون دیده بر طلایهٔ حسنش نظر فگند عشقش به دل در آمد و حالی علم بزد هی نیزهٔ ستیزه که مریخ راست کرد شمشیر خوی او همه را چون قلم بزد صد بار چین طرهٔ پستش ز بوی مشک بر دست باد قافلهٔ صبح دم بزد آیینهٔ دو عارض او از شعاع نور بسیار سنگ طعنه که بر جام جم بزد گفتم که: بر دلم نکند جور و هم بکرد گفتا: بر اوحدی نزنم زخم و هم بزد اوحدی مراغه ای