کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست

    دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست

    دل من بردی و گویی که: ندانم که کجاست؟

    از سر زلف سیاه تو به در چیزی نیست

    سینه را ساخته بودم سپر تیر غمت

    دل نهادم به جراحت، که سپر چیزی نیست

    بدو چشمت که: مرابی‌تو به شبهای دراز

    تا دم صبح به جز آه سحر چیزی نیست

    گفته‌ای: درد ترا نیست نشانی پیدا

    اشک چون سیم ببین، روی چو زر چیزی نیست

    آبرویی نبود پیش تو من بعد مرا

    که برین چهره به جز خون جگر چیزی نیست

    دیگران را همه اسبابی و مالی باشد

    اوحدی را بجزین دیدهٔ تر چیزی نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha