اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۳۲: با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست دل من بردی و گویی که: ندانم که کجاست؟ از سر زلف سیاه تو به در چیزی نیست سینه را ساخته بودم سپر تیر غمت دل نهادم به جراحت، که سپر چیزی نیست بدو چشمت که: مرابی تو به شبهای دراز تا دم صبح به جز آه سحر چیزی نیست گفته ای: درد ترا نیست نشانی پیدا اشک چون سیم ببین، روی چو زر چیزی نیست آبرویی نبود پیش تو من بعد مرا که برین چهره به جز خون جگر چیزی نیست دیگران را همه اسبابی و مالی باشد اوحدی را بجزین دیدهٔ تر چیزی نیست اوحدی مراغه ای