کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن ستمگر، که وفای منش از یاد برفت

    آتش اندر من مسکین زد و چون باد برفت

    او به بغداد روان گشت و مرا در پی او

    آب چشمست که چون دجلهٔ بغداد برفت

    گر چه می‌گفت که: از بند شما آزادم

    هم‌چنان بندهٔ آنیم، که آزاد برفت

    او چو برخاست غم خود به نیابت بنشاند

    تا نگویی که: سپهر از بر بیداد برفت

    از من خسته به شیرین که رساند خبری؟

    کز فراق تو چها بر سر فرهاد برفت!

    پیش ازین در دل من هر هوسی بگذشتی

    دل بدو دادم و دانم همه از یاد برفت

    اوحدی، از غم او ناله نمی‌باید کرد

    سهل کاریست غم ما، اگر او شاد برفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha