به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گر سری در سر کار تو شود چندان نیست
با تو سختی به سری کار خردمندان نیست
گردن ما ز بسی دام برون جست و کنون
سر نهادیم به بند تو، که این بند آن نیست
ای دل، از میل به چاه زنخ او داری
به گنه کوش، که زیباتر ازین زندان نیست
شمس را دیدم و مثل قمرش نور نداشت
پسته را دیدم و همچون شکرش خندان نیست
سنگ جانی، که به سیمین تن او دل ندهد
بیش ازینش تو مخوان دل، که کم از سندان نیست
در جهان نوش لبی را نشناسم امروز
که غلام دهن او ز بن دندان نیست
محتسب را اگر آن چهره در آید به نظر
عذرها خواهد و گوید: گنه از رندان نیست
اوحدی شاد شو از دیدن این روی و مخور
غم بیفایده چندین، که جهان چندان نیست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.