اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۳۰: گر سری در سر کار تو شود چندان نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر سری در سر کار تو شود چندان نیست با تو سختی به سری کار خردمندان نیست گردن ما ز بسی دام برون جست و کنون سر نهادیم به بند تو، که این بند آن نیست ای دل، از میل به چاه زنخ او داری به گنه کوش، که زیباتر ازین زندان نیست شمس را دیدم و مثل قمرش نور نداشت پسته را دیدم و همچون شکرش خندان نیست سنگ جانی، که به سیمین تن او دل ندهد بیش ازینش تو مخوان دل، که کم از سندان نیست در جهان نوش لبی را نشناسم امروز که غلام دهن او ز بن دندان نیست محتسب را اگر آن چهره در آید به نظر عذرها خواهد و گوید: گنه از رندان نیست اوحدی شاد شو از دیدن این روی و مخور غم بی فایده چندین، که جهان چندان نیست اوحدی مراغه ای