باده چون زور آورد هشیار می سازد مرا
خواب چون گردد گران بیدار می سازد مرا
صبح را گلگونه می بخشد کف خاکسترم
سوختن رنگین تر از گلزار می سازد مرا
دارد اکسیر حواس جمع دل چون شد خراب
سایه ویرانه ها بسیار می سازد مرا
غفلتم تعمیر آگاهی است دیدم بارها
چشم خواب آلود من بیدار می سازد مرا
بلبل گلهای شوخ از دور بودن خوشتر است
سیر باغ آرزو بیزار می سازد مرا