نیم دیوانه تنها با محبت همسری دارم
سخن با خویش می گویم دلی با دیگری دارم
برای امتحانم رخصت پرواز می بخشد
مگر صیاد پندارد که من بال و پری دارم
به نقش پا رسانم نسبتی در خاکساریها
که لبریز شکست خویش بر کف ساغری دارم
تنک سرمایه ام از اشک و شوق گریه ای در دل
نه چون مینا دماغ خشکی و چشم تری دارم