به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم

2190عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم
خنده تر دامنی بر موجه کوثر زنم
سرمه چشم هوس بادا کف خاکسترم
گر به دام شعله چون خاشاک بال و پر زنم
گوشه چشمی چو شمع از شعله دارم آرزو
کز برای قتل خود پروانه را بر سر زنم
چند در زندان نام و ننگ باشم کو جنون
تا چو اخگر قرعه ای بر نام خاکستر زنم
باغبان تا کی کند منعم ز سیر باغ اسیر
می روم کز زخم شمشیری گلی بر سر زنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...2شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 3شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 4شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 5شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 6شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...7شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 8شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...9شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 10شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 11شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...12شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...13شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...14شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 15شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...16شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...17شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 18شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 19شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 20شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...21شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 22شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 23شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 24شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 25شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 26شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 27شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 28شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 29شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...30شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 31شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 32شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 33شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 34شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...35شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 36شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 37شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 38شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 39شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 40شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 41شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 42شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 43شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 44شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 45شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...46شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...47شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 48شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 49شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...50شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...51شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 52شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 53شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...54شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 55شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 56شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...57شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...58شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 59شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 60شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 61شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 62شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 63شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 64شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 65شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 66شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 67شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...68شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...69شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 70شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 71شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 72شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 73شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...74شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 75شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 76شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 77شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 78شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 79شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...80شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 81شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 82شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 83شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 84شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 85شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 86شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 87شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 88شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 89شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 90شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 91شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 92شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 93شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...94شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 95شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 96شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 97شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 98شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 99شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 100شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 101شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 102شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ