می بین چنین و یک نگه آشنا مکن
ترک جفا مکن مکن ای بیوفا مکن
ما خویش را به صافی باطن سپرده ایم
آزار خود نمی کنی آزار ما مکن
سر رشته را به دست مروت سپرده ایم
خواهی رها کن از کف و خواهی رها مکن
خواهی زبان تیغ شود مدح خوان تو
شادی به قتل دشمن بی دست و پا مکن
در کشتن اسیر مباهات می کنی
شرم از نشان و نسبت آل عبا مکن