کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار من
    نفس در خاک می دزدد پس از مردن غبار من
    به خاطر بگذرانم هرگه آن صیاد وحشی را
    به دام اضطراب خویش می افتد شکار من
    به دام آسمان گم کرده ام سر رشته خود را
    سر از هر جا برآرم صد گره افتد به کار من
    به دل از رشک غیرم نیست دیگر حیرتی باقی
    که از باطن شکست آیینه را سنگ مزار من
    ادب در عشق می گویند خضر راه امید است
    نیامد دوره گردیهای من یک ره به کار من
    غبارم بعد مردن با نسیمی هم نیامیزد
    پریشان اختلاطی در محبت نیست کار من
    هوای ابر و گلگشت چمن ارزانی مستان
    ز فیض گریه چشم تر بود باغ و بهار من
    چه خواهد گفت با این بیزبانیها اسیر آخر
    گرفتم صد ره آن بیرحم شد تنها دچار من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha