بار امید و ناز قناعت نمی کشیم
جز منت اثر ز محبت نمی کشیم
نه گنج آرزویی و نه رنج حیرتی
قارون نمی شویم و ریاضت نمی کشیم
حرفی رقم ز نسخه عالم نمی کنیم
در چشم خلق سرمه عبرت نمی کشیم
در صیدگاه ناز تو بسمل نمی شویم
تا انتقام خویش ز فرصت نمی کشیم
کی می شویم محرم خاک رهش اسیر
تا توتیای گرد کدورت نمی کشیم