گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن
جان نیازمندان حرف از لبت شنیدن
درمکتب تماشا یک درس حیرت است این
از گریه چشم بستن در خنده لب گزیدن
ما دل به ناامیدی بی مصلحت ندادیم
همچون شرر گدازد این دانه از دمیدن
در ترکتاز خوبان خاصیت دل ماست
ما را ز دست دادن با یار آرمیدن
ما لاابالیان را خوشتر ز هر دو عالم
با گلرخی نشستن پیمانه ای کشیدن