به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم

1860عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اگر عاقل اگر دیوانه مستم
اگر بلبل اگر پروانه مستم
دماغ خنده عیشم رساتر
زجام گریه مستانه مستم
شراب بیخودی ساغر ندارد
همینم بس که بی پیمانه مستم
گل بی شیشه و پیمانه شوخی
دل بی ساقی و میخانه مستم
اسیرم بیدلم عاشق تماشا
به یاد جلوه مستانه مستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...2شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 3شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...4شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 5شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 6شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...7شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 8شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 9شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 10شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...11شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 12شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 13شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 14شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...15شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 16شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 17شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 18شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...19شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...20شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 21شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...22شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 23شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...24شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 25شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 26شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 27شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 28شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 29شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 30شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 31شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 32شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 33شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 34شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...35شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...36شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 37شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 38شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 39شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...40شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...41شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 42شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 43شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 44شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 45شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...46شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 47شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...48شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 49شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 50شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...51شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...52شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...53شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 54شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...55شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...56شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 57شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 58شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 59شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...60شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 61شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 62شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 63شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 64شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 65شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 66شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 67شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 68شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...69شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 70شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 71شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 72شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 73شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...74شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 75شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 76شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 77شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 78شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 79شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 80شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 81شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 82شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 83شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 84شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...85شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...86شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 87شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 88شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...89شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...90شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 91شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 92شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...93شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 94شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 95شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...96شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...97شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 98شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 99شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 100شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 101شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 102شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 103شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 104شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 105شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 106شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...107شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...108شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 109شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 110شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 111شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 112شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...113شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 114شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 115شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 116شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 117شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 118شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...119شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 120شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 121شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 122شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 123شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 124شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 125شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 126شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 127شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 128شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 129شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 130شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 131شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 132شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...133شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 134شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 135شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 136شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 137شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 138شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 139شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 140شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 141شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ