به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم

2440عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم گداخت سر ساغر گران دارم
چراغ میکده ای نذر میکشان دارم
شراب کهنه که خورشید را به رقص آرد
چو ماه یک شبه ته شیشه ای گمان دارم
چرا شکنجه منت کنم عزیزان را
دعای بی اثری نذر دوستان دارم
حجاب مانع ناز و تو پر نیاز طلب
ز بیزبانی خود سودها زیان دارم
ز بیزبانی من عالمی خطر دارد
هزار تیر جگر دوز درکمان دارم
دو خانه وار ز خورشید و ماه بالاتر
ز کوی باده فروش اینقدر نشان دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 2شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 3شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 4شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...5شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...6شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 7شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...8شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 9شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...10شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 11شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 12شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 13شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 14شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 15شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 16شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 17شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 18شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 19شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 20شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...21شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...22شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 23شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 24شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 25شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...26شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...27شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 28شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 29شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 30شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 31شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...32شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 33شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...34شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 35شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 36شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...37شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...38شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...39شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 40شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...41شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...42شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 43شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 44شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 45شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...46شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 47شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 48شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 49شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 50شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 51شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 52شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 53شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 54شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...55شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 56شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 57شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 58شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 59شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...60شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 61شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 62شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 63شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 64شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 65شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 66شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 67شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 68شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 69شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 70شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...71شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...72شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 73شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 74شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...75شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...76شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 77شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 78شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...79شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 80شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 81شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...82شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...83شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 84شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 85شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 86شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 87شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 88شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 89شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 90شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 91شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 92شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...93شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...94شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 95شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 96شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 97شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 98شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...99شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 100شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 101شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 102شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 103شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 104شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...105شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 106شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 107شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 108شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 109شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 110شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 111شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 112شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 113شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 114شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 115شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 116شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 117شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 118شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...119شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 120شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 121شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 122شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 123شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 124شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 125شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 126شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 127شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ