به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم

2210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اگر شادم از غم رهایی ندارم
سر و برگ آشفته رایی ندارم
دل آیینه خو بود دورش فکندم
ندارم سر خودنمایی ندارم
شکستی نمودم درست از شکستی
تمنایی از مومیایی ندارم
جنون گر نیم چون فلاطون نگشتم
خردگر نیم چون رسایی ندارم
همه دعوی دانش از سر فکندم
ترازوی جهل آزمایی ندارم
به نام آشنایند بیگانه ای چند
بگویم به کس آشنایی ندارم
اسیر از دلش مهربانی ندیدم
به این جذبه آهن ربایی ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...2شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 3شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...4شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 5شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...6شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 7شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 8شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 9شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 10شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 11شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 12شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 13شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 14شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 15شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 16شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...17شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...18شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 19شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 20شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 21شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...22شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...23شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 24شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 25شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 26شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 27شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...28شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 29شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...30شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 31شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 32شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...33شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...34شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...35شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 36شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...37شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...38شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 39شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 40شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 41شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...42شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 43شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 44شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 45شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 46شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 47شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 48شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 49شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 50شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...51شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 52شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 53شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 54شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 55شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...56شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 57شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 58شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 59شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 60شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 61شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 62شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 63شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 64شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 65شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 66شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...67شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...68شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 69شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 70شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...71شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...72شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 73شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 74شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...75شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 76شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 77شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...78شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...79شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 80شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 81شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 82شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 83شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 84شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 85شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 86شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 87شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 88شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...89شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...90شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 91شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 92شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 93شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 94شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...95شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 96شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 97شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 98شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 99شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 100شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...101شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 102شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 103شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 104شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 105شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 106شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 107شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 108شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 109شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 110شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 111شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 112شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 113شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 114شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...115شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 116شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 117شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 118شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 119شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 120شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 121شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 122شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 123شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ