به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خویش

2280عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خویش
بسکه حرف آهسته گوید نشنود آواز خویش
دام هستی گر نه سرمش گرفتاری شود
نامه ای را می توان کردن پر پرواز خویش
شمع بالین را غبارم دامن غیرت زند
بعد مردن هم نخواهد عشق روشن راز خویش
شمع و گل ارزانی پروانه و بلبل اسیر
ما و استغنای صیاد شکار انداز خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۸: جایی که گل از ناله کند بال و پر خ ...2شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...3شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 4شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 5شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 6شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...7شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 8شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...9شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 10شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 11شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 12شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...13شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...14شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 15شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...16شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 17شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 18شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 19شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 20شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 21شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 22شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 23شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 24شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...25شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 26شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 27شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 28شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 29شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 30شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 31شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...32شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...33شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 34شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...35شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 36شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 37شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...38شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 39شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 40شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 41شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...42شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 43شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 44شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 45شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...46شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 47شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 48شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 49شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...50شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...51شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 52شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...53شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 54شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...55شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 56شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 57شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 58شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 59شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 60شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 61شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 62شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 63شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 64شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 65شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...66شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...67شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 68شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 69شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 70شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...71شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...72شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 73شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 74شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 75شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 76شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...77شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 78شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...79شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 80شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 81شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...82شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...83شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...84شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 85شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...86شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...87شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 88شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 89شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 90شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...91شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 92شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 93شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 94شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 95شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 96شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 97شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 98شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 99شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...100شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 101شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 102شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 103شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 104شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...105شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 106شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 107شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 108شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 109شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 110شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 111شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 112شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 113شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 114شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 115شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...116شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...117شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 118شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 119شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...120شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...121شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 122شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 123شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...124شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 125شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 126شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...127شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...128شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 129شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 130شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 131شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 132شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 133شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 134شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 135شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 136شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 137شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...138شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...139شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 140شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 141شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 142شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 143شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...144شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 145شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 146شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 147شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 148شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 149شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...150شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 151شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 152شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 153شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 154شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 155شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 156شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 157شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 158شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 159شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 160شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 161شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 162شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 163شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...164شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 165شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 166شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 167شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 168شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 169شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 170شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 171شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 172شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ