لاله به کف جام دمیدن گرفت
سبزه سر زلف رسیدن گرفت
جشن گل و عید بیابان رسید
هر که دلی داشت دویدن گرفت
وحشتم این بار ز جا کنده بود
دل سر زنجیر رمیدن گرفت
ذره و خورشید به آهنگ زد
پاس ادب گوش شنیدن گرفت
جام جم آیینه شهرت گداخت
حیرت ما ساغر دیدن گرفت
تا سخن لعل لبی گفت اسیر
آب گهر شور چکیدن گرفت