به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۴۳۱: در دام تمنای تو گر بر سرم افتد

2290عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در دام تمنای تو گر بر سرم افتد
پرواز غباری شود و از پرم افتد
بر بیکسی خویش بنازم که ندارم
ترسی که هزیمت به صف لشکرم افتد
خورشید ز ضعفم نبرد راه به بالین
در سایه خاشاکی اگر بسترم افتد
پروانه پر سوخته خوی تو گردد
گر دیده آیینه به خاکسترم افتد
مانند سراب از جگرش دود برآید
در بحر اگر اشک شرر پرورم افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳۰: گلستان شو ز می تا نوبهار از چشم ر ...2شمارهٔ ۴۳۱: در دام تمنای تو گر بر سرم افتد 3شمارهٔ ۴۳۲: به لب هر دم ز شادی شکر این سودا ن ...4شمارهٔ ۴۳۳: سخنها بر زبان چون رشته ها بر سوزن ...5شمارهٔ ۴۳۴: دلم تا چند از شرم نگاهی مضطرب گرد ...6شمارهٔ ۴۳۵: همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گرد ...7شمارهٔ ۴۳۶: گر دل شکند مهرت از او دور نگردد 8شمارهٔ ۴۳۷: عشق تو چراغ دل هر خام نگردد 9شمارهٔ ۴۳۸: با ذوق گریه از دل خوناب کم نگردد 10شمارهٔ ۴۳۹: اشکم از یاد لبت آب گهر می گردد 11شمارهٔ ۴۴۰: دل شکسته درستی پذیر می گردد 12شمارهٔ ۴۴۱: در آن وادی که سرعت خاک دامنگیر می ...13شمارهٔ ۴۴۲: چه شد گردیده ام حیران لبم خاموش م ...14شمارهٔ ۴۴۳: عبث فضولی عقلم وکیل می گردد 15شمارهٔ ۴۴۴: ز شوخی مژه گر جام برنمی گردد 16شمارهٔ ۴۴۵: چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد 17شمارهٔ ۴۴۶: اگر خاکستر پروانه ما توده می گردد 18شمارهٔ ۴۴۷: ز آهم خاطر منت گساران تازه می گرد ...19شمارهٔ ۴۴۸: اگر عارض برافروزی شرر پروانه می گ ...20شمارهٔ ۴۴۹: خیال بت مرا بس در دل دیوانه می گر ...21شمارهٔ ۴۵۰: گردیده ام اسیر دوا یا علی مدد 22شمارهٔ ۴۵۱: مالک رقاب فتح و ظفر یا علی مدد 23شمارهٔ ۴۵۲: ز خون دل چه قدرها چمن حنا بندد 24شمارهٔ ۴۵۳: چو نیرنگ محبت چشم ارباب نظر بندد 25شمارهٔ ۴۵۴: دلی نسیم به عید بهار می بندد 26شمارهٔ ۴۵۵: ندیدم آن لب شیرین بخندد 27شمارهٔ ۴۵۶: گل ویرانه عاشق به روی آب می خندد 28شمارهٔ ۴۵۷: از تماشای رخت شام و سحر می خندد 29شمارهٔ ۴۵۸: دید در خواب که بر وضع جهان می خند ...30شمارهٔ ۴۵۹: میان مهربانی آنچنان بیگانه می خند ...31شمارهٔ ۴۶۰: دیوانه ما قحط خریدار پسندد 32شمارهٔ ۴۶۱: می گلگون ز مژگان سیاه یار می بارد 33شمارهٔ ۴۶۲: غبار عشقم از انجام من آغاز می بار ...34شمارهٔ ۴۶۳: پس از عمری به رویم گر نگاهی کرد ج ...35شمارهٔ ۴۶۴: بخت با ما سر جفا دارد 36شمارهٔ ۴۶۵: صدف گوهر چمن گل ابر باران دل وفا ...37شمارهٔ ۴۶۶: بهار می رسد و برگ عیشها دارد 38شمارهٔ ۴۶۷: در راه تو دل شتاب دارد 39شمارهٔ ۴۶۸: در دل خیال چشمش مست است و خواب دا ...40شمارهٔ ۴۶۹: از دل ما دلت خبر دارد 41شمارهٔ ۴۷۰: به جایی می رسد شوقی که الفت راهبر ...42شمارهٔ ۴۷۱: ز آهم هر طرف دل وحشتستان دگر دارد 43شمارهٔ ۴۷۲: جدا هر جلوه ای بینی ز سودای نظر د ...44شمارهٔ ۴۷۳: شوق رازی است که اظهار در آتش دارد 45شمارهٔ ۴۷۴: خطی از هر سر مو محشر تابم دارد 46شمارهٔ ۴۷۵: گل خیال که در آب و آتشم دارد 47شمارهٔ ۴۷۶: ز استخوان ساخته صنعتگر قدرت درمی 48شمارهٔ ۴۷۷: چرخ به تسلیم پیشه دست ندارد 49شمارهٔ ۴۷۸: هر دل خبر از آینه دید ندارد 50شمارهٔ ۴۷۹: دلی کز غمش می به ساغر ندارد 51شمارهٔ ۴۸۰: نگاه خونی و مژگان تیغزن دارد 52شمارهٔ ۴۸۱: نزاکت اینقدر نی برگ گل نی یاسمن د ...53شمارهٔ ۴۸۲: دل ما زخمی از مرهم ندارد 54شمارهٔ ۴۸۳: بیدل چه سراید به خیالی که ندارد 55شمارهٔ ۴۸۴: غبار عاشق اکسیر وفا در آستین دارد 56شمارهٔ ۴۸۵: ز رنگین شیوه ها گلزار بلبل آفرین ...57شمارهٔ ۴۸۶: به از درد او جان پناهی ندارد 58شمارهٔ ۴۸۷: نگه در دیده اندام تو دارد 59شمارهٔ ۴۸۸: نه اشک است اینکه بی یاد تو در چشم ...60شمارهٔ ۴۸۹: بوی گل و روی ماه دارد 61شمارهٔ ۴۹۰: هر دل که غم همیشه دارد 62شمارهٔ ۴۹۱: دل زخم که جان داغ که گل خار که دا ...63شمارهٔ ۴۹۲: تغافل در نگه پنهان که دارد 64شمارهٔ ۴۹۳: محبت در غم بیدردی آزادم نگه دارد 65شمارهٔ ۴۹۴: زاهد از سبحه رشته ای دارد 66شمارهٔ ۴۹۵: فقر هم خودنمایی ای دارد 67شمارهٔ ۴۹۶: حباب با دل من آشنایی ای دارد 68شمارهٔ ۴۹۷: شمع بزم تو دماغ از می شوخی دارد 69شمارهٔ ۴۹۸: ز خود هم می گریزد راز پنهان کسی د ...70شمارهٔ ۴۹۹: ز ابر جلوه مهتاب تازگی دارد 71شمارهٔ ۵۰۰: دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد 72شمارهٔ ۵۰۱: گل پژمرده، رنگی غیر حسرت بر نمی د ...73شمارهٔ ۵۰۲: به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد 74شمارهٔ ۵۰۳: تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد 75شمارهٔ ۵۰۴: دلم ز دانه ناکشته دامنی دارد 76شمارهٔ ۵۰۵: گر دست هوای تو به دلها نگذارد 77شمارهٔ ۵۰۶: نه تنها صبر با کم آرزوی بیش نگذار ...78شمارهٔ ۵۰۷: اگر بینش ز مژگان پر برآرد 79شمارهٔ ۵۰۸: جذب نگهت جام می از تاک برآرد 80شمارهٔ ۵۰۹: خواب اگر پی به سرگریه شبگیر آرد 81شمارهٔ ۵۱۰: دلم وحشی شود رازش اگر لب بر زبان ...82شمارهٔ ۵۱۱: مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد 83شمارهٔ ۵۱۲: کو قاصدی که نامه به باد صبا برد 84شمارهٔ ۵۱۳: پروانه چراغ وفا پر کجا برد 85شمارهٔ ۵۱۴: سودای تو ما را به تمنای دگر برد 86شمارهٔ ۵۱۵: رنگی که حسن از دل نومید می برد 87شمارهٔ ۵۱۶: کلفت زخاطرم دل بیدار می برد 88شمارهٔ ۵۱۷: خط رسید آن چشم و آن ابرو همان دل ...89شمارهٔ ۵۱۸: از من و بلبل صبا صبر و تحمل می بر ...90شمارهٔ ۵۱۹: چنگ دل از نغمه ای نی از نوایی می ...91شمارهٔ ۵۲۰: کی دل کلید راز به دست زبان سپرد 92شمارهٔ ۵۲۱: بسکه دارم به دل محبت درد 93شمارهٔ ۵۲۲: کی قیامت در نظر با این تماشا بگذر ...94شمارهٔ ۵۲۳: نیست درویش آنکه از تاراج عزت بگذر ...95شمارهٔ ۵۲۴: یاد چشمت سرگران تا چند از دل بگذر ...96شمارهٔ ۵۲۵: گر آسمان زکینه دیرینه بگذرد 97شمارهٔ ۵۲۶: نه همین گرد ره شوق ز صرصر گذرد 98شمارهٔ ۵۲۷: در دلم یاد یار می گذرد 99شمارهٔ ۵۲۸: کسی که در دل خود از نیاز می گذرد 100شمارهٔ ۵۲۹: آفتی وام می توانم کرد 101شمارهٔ ۵۳۰: ترک غمت از کشتن و بستن نتوان کرد 102شمارهٔ ۵۳۱: رخی از باده رخشان می توان کرد 103شمارهٔ ۵۳۲: گریبان رشک گلشن می توان کرد 104شمارهٔ ۵۳۳: وفا با خاکساری می توان کرد 105شمارهٔ ۵۳۴: هشیاریم از یاد تو بیهوش برآورد 106شمارهٔ ۵۳۵: دلی کجاست که سامان عیش ما گیرد 107شمارهٔ ۵۳۶: زبان ناله پر از شوخی تحریر می گیر ...108شمارهٔ ۵۳۷: ز اشکم غنچه در هر جا گلاب رنگ می ...109شمارهٔ ۵۳۸: وفا به مهر و عداوت به کین نمی ارز ...110شمارهٔ ۵۳۹: سررشته جنون ره اهل هوس نزد 111شمارهٔ ۵۴۰: نیم داغ گلی تا هر دو رویم یک هوا ...112شمارهٔ ۵۴۱: دل رمیده به صد آب و تاب می سوزد 113شمارهٔ ۵۴۲: نه همین نامه چو شمع از خبرم می سو ...114شمارهٔ ۵۴۳: جنون هر لحظه چون تاکم به تارک خاک ...115شمارهٔ ۵۴۴: توفیق در این بادیه رهبر نشناسد 116شمارهٔ ۵۴۵: دیوانه او غیر تحمل نشناسد 117شمارهٔ ۵۴۶: جان سختی دلم را بیداد می شناسد 118شمارهٔ ۵۴۷: گریختم که به گرد ره تو کس نرسد 119شمارهٔ ۵۴۸: گذشته ایم ز سر تا به نقش پا چه رس ...120شمارهٔ ۵۴۹: جایی که حکم ناله شبگیر می رسد 121شمارهٔ ۵۵۰: شوق ره گم کرده ای از وادی دل می ر ...122شمارهٔ ۵۵۱: دل اگر گم شده دلدار سلامت باشد 123شمارهٔ ۵۵۲: کسی که داغ جنونش طراز سر باشد 124شمارهٔ ۵۵۳: نوبهار است به میخانه مبارک باشد 125شمارهٔ ۵۵۴: نگه یار گریبان تو باشد 126شمارهٔ ۵۵۵: جنون داغی ز سودای تو باشد 127شمارهٔ ۵۵۶: خوشا آن دل که سرگرم غم جانانه ای ...128شمارهٔ ۵۵۷: جنون فسرده دلم را طبیب خواهد شد 129شمارهٔ ۵۵۸: اگر با دیده اعجاز محبت یار خواهد ...130شمارهٔ ۵۵۹: دمی که از نگهت سرمه ستم نکشد 131شمارهٔ ۵۶۰: دیوانه تو بار محبت نمی کشد 132شمارهٔ ۵۶۱: بسکه دامان حجاب از الفت من می کشد 133شمارهٔ ۵۶۲: ز آسمان محبت چه وحی نازل شد 134شمارهٔ ۵۶۳: عالم از جلوه تو خرم شد 135شمارهٔ ۵۶۴: گر چه مجنون را محبت از هوس زایل ن ...136شمارهٔ ۵۶۵: مرا چون غنچه هر دم چاک دل از چاک ...137شمارهٔ ۵۶۶: در محبت اشک و آه بی محابا را چه ش ...138شمارهٔ ۵۶۷: می کنم پرواز ذوق جانفشانی را چه ش ...139شمارهٔ ۵۶۸: ز خوی سرکشی دل در بر امید می رقصد 140شمارهٔ ۵۶۹: تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد 141شمارهٔ ۵۷۰: رفتم از هوش نگاه که به یادم آمد 142شمارهٔ ۵۷۱: کو ذره ای که صد خور بار جفا نداند 143شمارهٔ ۵۷۲: چشم ما پاک بود پاک حیا می داند 144شمارهٔ ۵۷۳: دل آتش پرستم شعله از اخگر نمی دان ...145شمارهٔ ۵۷۴: به دل اضطرابی دعا می رساند 146شمارهٔ ۵۷۵: شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می ماند 147شمارهٔ ۵۷۶: دل شکاران که مرا بی سر و پا ساخته ...148شمارهٔ ۵۷۷: مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده ا ...149شمارهٔ ۵۷۸: همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده ان ...150شمارهٔ ۵۷۹: دوستان فکری به حالم کرده اند 151شمارهٔ ۵۸۰: پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده ...152شمارهٔ ۵۸۱: از دلم روزی که طرح روزگار انداختن ...153شمارهٔ ۵۸۲: عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بست ...154شمارهٔ ۵۸۳: به دلم بال و پر ناله کشیدن دادند 155شمارهٔ ۵۸۴: فریب جلوه مستانه دادند 156شمارهٔ ۵۸۵: تا دل مست تو را داغ وفا بخشیدند 157شمارهٔ ۵۸۶: عاجزان چون نام غیرت می برند 158شمارهٔ ۵۸۷: از وفا صافدلانی که می ناب خورند 159شمارهٔ ۵۸۸: بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرن ...160شمارهٔ ۵۸۹: عشق اول بر دل غم پرور آتش می زند 161شمارهٔ ۵۹۰: خاموشی از ترانه ما جوش می زند 162شمارهٔ ۵۹۱: گه نگاهش کاروان چشم آهو می زند 163شمارهٔ ۵۹۲: آنانکه هوس مائده کام شناسند 164شمارهٔ ۵۹۳: سرمه ای هر جا به چشم داغ سودا می ...165شمارهٔ ۵۹۴: دیده را شوخی چشمت دل بیتاب کند 166شمارهٔ ۵۹۵: به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند 167شمارهٔ ۵۹۶: همه دردیم تا دوا چه کند 168شمارهٔ ۵۹۷: صف مژگان تو دل را چمن سینه کند 169شمارهٔ ۵۹۸: خرم کسی که دل به غمت شاد می کند 170شمارهٔ ۵۹۹: خار گلزار وفا گل می کند 171شمارهٔ ۶۰۰: رشک حسنت خار در پیراهن گل می کند 172شمارهٔ ۶۰۱: در گلستان جگر داغ تو بس گل می کند 173شمارهٔ ۶۰۲: نیرنگ باده رفع حجابم نمی کند 174شمارهٔ ۶۰۳: در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند 175شمارهٔ ۶۰۴: در بزم چو با عارض پر نور نشیند 176شمارهٔ ۶۰۵: یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود 177شمارهٔ ۶۰۶: امشب که خیال رخ او شمع نظر بود 178شمارهٔ ۶۰۷: چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ ...179شمارهٔ ۶۰۸: دوش ساز ناله ام آهنگ بود 180شمارهٔ ۶۰۹: گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام ب ...181شمارهٔ ۶۱۰: گر سر و کار کسی با دل نبود 182شمارهٔ ۶۱۱: سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود 183شمارهٔ ۶۱۲: از جان که می شنید اگر حرف غم نبود 184شمارهٔ ۶۱۳: دیدیم زهر چشم تو عمر دوباره بود 185شمارهٔ ۶۱۴: چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه ب ...186شمارهٔ ۶۱۵: قاصدی از گرد جولانش به هر سو می د ...187شمارهٔ ۶۱۶: هرکجا مست حیا آن بت طناز رود 188شمارهٔ ۶۱۷: صبح است و فیض گریه مستانه می رود 189شمارهٔ ۶۱۸: گر آفتاب مهر تو از سینه می رود 190شمارهٔ ۶۱۹: ترک مستم را اگر چین بر جبین پیدا ...191شمارهٔ ۶۲۰: دشمن هوشی به رویت چشم تر نتوان گش ...192شمارهٔ ۶۲۱: گر شبی یاد تو دور از جان غمگینم ش ...193شمارهٔ ۶۲۲: از شکستن دل ما رام تظلم نشود 194شمارهٔ ۶۲۳: مستی ز شور لعل تو هشیار می شود 195شمارهٔ ۶۲۴: از من آن چشم تغافل کیش غافل می شو ...196شمارهٔ ۶۲۵: بیدلی صبر نیندوخته ای می خواهد 197شمارهٔ ۶۲۶: مست است و عرض آتش رخسار می دهد 198شمارهٔ ۶۲۷: هر که بیند لذت بیتابیم سر می دهد 199شمارهٔ ۶۲۸: عاشق از شوق نگاه واپسین جان می ده ...200شمارهٔ ۶۲۹: اجر جفا و مزد وفا را که می دهد 201شمارهٔ ۶۳۰: گر نگه نکهت گلزار حیا می باید 202شمارهٔ ۶۳۱: نگهبان چراغ راز دل خاموش می باید 203شمارهٔ ۶۳۲: از آتش ما گر نفسی دود برآید 204شمارهٔ ۶۳۳: هر دل که ز بیداد تو نومید برآید 205شمارهٔ ۶۳۴: یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید 206شمارهٔ ۶۳۵: از چمن بی نقاب می آید 207شمارهٔ ۶۳۶: غباری از طواف کعبه مقصود می آید 208شمارهٔ ۶۳۷: دلم زیاد نگاهت به شود می آید 209شمارهٔ ۶۳۸: یاد چشمت چو پی غارت جان می آید 210شمارهٔ ۶۳۹: کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید 211شمارهٔ ۶۴۰: آسودگی خاطر ناشاد مپرسید 212شمارهٔ ۶۴۱: بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید 213شمارهٔ ۶۴۲: بوالهوس لاف محبت زد و آزار کشید 214شمارهٔ ۶۴۳: حیرانی ما باغ و بهار است ببینید 215شمارهٔ ۶۴۴: چقدرها ز رهت نشو و نما می روید 216شمارهٔ ۶۴۵: دل چو خون شد ناز اشک پرده در نتوا ...217شمارهٔ ۶۴۶: ندیدنی است بساط جهان قدم بردار 218شمارهٔ ۶۴۷: زاهد در این بهار به ما توبه واگذا ...219شمارهٔ ۶۴۸: زنده دردم به درمانم چه کار 220شمارهٔ ۶۴۹: جام بر کف خاطر اندوهگین دارد بهار 221شمارهٔ ۶۵۰: ساغری دارد به کف هر قطره باران به ...222شمارهٔ ۶۵۱: دیوانه خطت دل ویرانه بهار 223شمارهٔ ۶۵۲: پیداست عکس چهره گل در هوای ابر 224شمارهٔ ۶۵۳: شبنم باغ وفا از خار دندان سخت تر 225شمارهٔ ۶۵۴: حسنش از گلزارها گلزارتر 226شمارهٔ ۶۵۵: دلم خون شد دل بیداد خوشتر 227شمارهٔ ۶۵۶: ساقی تبسم مژه کام بیشتر 228شمارهٔ ۶۵۷: سینه صافی با عداوت خویشتر 229شمارهٔ ۶۵۸: بیتابم ز حوصله صاحب کمال تر 230شمارهٔ ۶۵۹: شهید راز پنهان را سرافرازی نهان ب ...231شمارهٔ ۶۶۰: انداز لطفش از گل و گلزار تازه تر 232شمارهٔ ۶۶۱: خنده از گل جلوه از سرو خرامان تاز ...233شمارهٔ ۶۶۲: حیا پرورد نازی از دل اندوهگین مگذ ...234شمارهٔ ۶۶۳: خط آزادی پریشان می نماید در نظر 235شمارهٔ ۶۶۴: مستم و آن چشم شهلا در نظر 236شمارهٔ ۶۶۵: داردم شوق تو بیتاب سفر 237شمارهٔ ۶۶۶: زنجیر شوق ما شده روز و شب دگر 238شمارهٔ ۶۶۷: دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر 239شمارهٔ ۶۶۸: ای از غم تو هر رگ ما ریشه دگر 240شمارهٔ ۶۶۹: هر گردش چشم تو پریخانه دیگر 241شمارهٔ ۶۷۰: آشوب در قلمرو ترکش ندید تیر 242شمارهٔ ۶۷۱: به نام گریه من فال می زند زنجیر 243شمارهٔ ۶۷۲: نگنجد در سرم سودای زنجیر 244شمارهٔ ۶۷۳: بحر وجود محشر موج و حباب گیر 245شمارهٔ ۶۷۴: صیقل دل از غبار خاکساری یادگیر 246شمارهٔ ۶۷۵: دست اگر داری بغیر از دامن صحرا مگ ...247شمارهٔ ۶۷۶: ای برای دلم سراپا ناز 248شمارهٔ ۶۷۷: ز فیض ابر شد زانسان جهان سبز 249شمارهٔ ۶۷۸: پرتو شمع تو پروانه گداز است هنوز 250شمارهٔ ۶۷۹: سرمه واری در نظر زان خاک پا دارم ...251شمارهٔ ۶۸۰: راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنو ...252شمارهٔ ۶۸۱: مایه عیش اسیران خاطر غمناک بس 253شمارهٔ ۶۸۲: قرار بخش دل تنگ یاد آن گل بس 254شمارهٔ ۶۸۳: گفتگویی شنیده ام که مپرس 255شمارهٔ ۶۸۴: دارم دل افروخته چون خلوت فانوس 256شمارهٔ ۶۸۵: نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش 257شمارهٔ ۶۸۶: شراری را نماند جا در آتش 258شمارهٔ ۶۸۷: شکار آینه گردیده آه می رسدش 259شمارهٔ ۶۸۸: سینه تا شد قلمرو تیرش 260شمارهٔ ۶۸۹: خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش 261شمارهٔ ۶۹۰: صبا در نافه می غلطد ز گرد راه پاب ...262شمارهٔ ۶۹۱: کرده ام بسکه آرزوی خطش 263شمارهٔ ۶۹۲: ای چشم و چراغ آفرینش 264شمارهٔ ۶۹۳: گل گرفتار نقش بالینش 265شمارهٔ ۶۹۴: از قدش جلوه انتخاب فروش 266شمارهٔ ۶۹۵: ای کرده ز یاد ما فراموش 267شمارهٔ ۶۹۶: تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار ...268شمارهٔ ۶۹۷: بیکسیم ساخت خریدار خویش 269شمارهٔ ۶۹۸: جایی که گل از ناله کند بال و پر خ ...270شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...271شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 272شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 273شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 274شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...275شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 276شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...277شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 278شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 279شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 280شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...281شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...282شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 283شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...284شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 285شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 286شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 287شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 288شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 289شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 290شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 291شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 292شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...293شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 294شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 295شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 296شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 297شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 298شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 299شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...300شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...301شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 302شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...303شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 304شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 305شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...306شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 307شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 308شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 309شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...310شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 311شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 312شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 313شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...314شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 315شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 316شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 317شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...318شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...319شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 320شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...321شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 322شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...323شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 324شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 325شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 326شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 327شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 328شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 329شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 330شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 331شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 332شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 333شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...334شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...335شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 336شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 337شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 338شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...339شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...340شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 341شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 342شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 343شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 344شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...345شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 346شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...347شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 348شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 349شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...350شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...351شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...352شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 353شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...354شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...355شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 356شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 357شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 358شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...359شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 360شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 361شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 362شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 363شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 364شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 365شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 366شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 367شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...368شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 369شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 370شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 371شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 372شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...373شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 374شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 375شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 376شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 377شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 378شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 379شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 380شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 381شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 382شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 383شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...384شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...385شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 386شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 387شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...388شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...389شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 390شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 391شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...392شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 393شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 394شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...395شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...396شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 397شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 398شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 399شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 400شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 401شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 402شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 403شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 404شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 405شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...406شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...407شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 408شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 409شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 410شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 411شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...412شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 413شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 414شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 415شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 416شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 417شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...418شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 419شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 420شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 421شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 422شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 423شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 424شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 425شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 426شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 427شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 428شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 429شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 430شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 431شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...432شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 433شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 434شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 435شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 436شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 437شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 438شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 439شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 440شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ