پروانه چراغ وفا پر کجا برد
هرکس که گشت گرد سری سرکجا برد
زنجیر موج باده شوریدگی بس است
دیوانه تو شیشه و ساغر کجا برد
عهد تو هرزه درد سر ناز می دهد
آیینه شکسته سکندر کجا برد
خار ره تو منت دریا نمی کشد
جوهر شناس آبله گوهر کجا برد
دام فنا قلمرو آسودگی بس است
چون گل شکار زخم تو بستر کجا برد؟
یک نامه برد ناله و گردم به باد داد
در حیرتم که نامه دیگر کجا برد
ممنون چاره نیست دل بیقرار ما
دریای اضطراب شناور کجا برد
راه از تو منزل از تو و آوارگی ز تو
گم گشته دیار تو ره بر کجا برد؟
پرواز شوق گرمتر از بال آتش است
غمنامه اسیر کبوتر کجا برد