کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساغری دارد به کف هر قطره باران بهار
    فیض ساقی گشته مفت باده نوشان بهار
    عیش بر هم می خورد خوی لطافت بار کیست
    از هوا غافل مشو جان تو و جان بهار
    زخم کاری می برد رنگ از رخ (و) رخسار باغ
    می روم از همت تیغت به میدان بهار
    از گلستان مطلبم سرو و گل و شمشاد نیست
    شمع آهی کرده ام نذر شهیدان بهار
    اضطراب برگ برگش چون پی گم کرده است
    خانه بر دوش هوای اوست جولان بهار
    در نظر هر قطره باران چراغ دیگر است
    ابر را پروانه کرد آخر چراغان بهار
    بسکه می ترسم ز دل گلهای رازش بشکفد
    نشنوم از هیچ کس یک بیت در شان بهار
    سرو و گل در سجده می آید نمی دانم اسیر
    خطبه حسن که می خوانند مرغان بهار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha