کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خط رسید آن چشم و آن ابرو همان دل می برد
    زور دارد زور با تیر و کمان دل می برد
    شوخ پیکان کسی در بیضه شد عالم شکار
    غنچه از بلبل اگر در آشیان دل می برد
    یک تبسم نشئه عمر دو بالا می دهد
    حسن را باشد چو لکنت در زبان دل می برد
    هرگلی در موسم خود خنده شیرین می کند
    در زمستان نازهای باغبان دل می برد
    جلوه کردی کار بر صاحبدلان دشوار شد
    در چمن تا سایه سرو روان دل می برد
    حسن سرشار اول از آخر نمی داند که چیست
    نوبهار این گلستان تا خزان دل می برد
    می توان دید از تغافلهای پرکار کسی
    زهر چشمی تا به خود دارد گمان دل می برد
    گرم می بیند ز حال ما خبردارش کنید
    ماه پندارد که مهرش از کتان دل می برد
    سرو رعنا اینچنین باید قد رعنا چنین
    از زمین سرکشی تا آسمان دل می برد
    شعله گیرا گل از خاشاک نشناسد اسیر
    تا زمین گل گل شد از پیر و جوان دل می برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha