کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم وحشی شود رازش اگر لب بر زبان آرد
    زبان دام افکند تا حرف او را در بیان آرد
    به استقبال پا انداز او از سنبل خجلت
    ببندد چون پری بال چمن را باغبان آرد
    چه ممنون دلم کز شرم یادت آب می گردد
    گناهی گر کند آیینه رازی ترجمان آرد
    دلم تا صبح گلبازی کند با خاک درکویی
    که آرام از تپیدن تحفه بهر پاسبان آرد
    حیا گر مانعش در وعده روز است پیش از صبح
    فرستم قاصد آهی که شب را موکشان آرد
    از این غافل رمیدن یافتم شرمنده تدبیرش
    نیاید پیش من دل تا تو را گیرد عنان آرد
    به پروازی روم کز نکهت گل گرد برخیزد
    اگر باد صبا مکتوب یار از گلستان آرد
    نه بنشیند نه دست از قبضه شمشیر بردارد
    به این تقریب شاید حرف قتلم بر زبان آرد
    اسیر امروز مجنون هوای او چه کم دارد
    غباری در نظر موزون تر از سرو روان آرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha