موم شمع کشته از دل چون شد آهن بهتر است
خانه زاد شوخ از فرزند بودن بهتر است
برق تازان را غبار اینجا حصار آهن است
گر شوی در نیستی پنهان ز جوشن بهتر است
بهتر از صد دل وفای تازه یک جو از قدیم
جمله عالم دوست باش آن دوست دشمن بهتر است؟
روی آسایش نبیند دست از دست سنان
پیچ و تاب مار از تار فلاخن بهتر است؟
جلوه ای در کار عالم کرده (از) پرگار من
خار با گل می کند دعوی که از من بهتر است
اینقدر هم بس که رنگ سوختن دارد اسیر
در نظر خاکستر گلخن ز گلشن بهتر است