به عالم حکم اشک ما روان است
زمین آیینه دار آسمان است
سرایتهاست با این چهره زرد
گل سیراب اشکم زعفران است
چها گل می کند در عشقبازی
بهارش دست پرورد خزان است
چرا رنگین نسازد انجمن را
کدوی باده پیر دلجوان است
گل ناچیده خرمن می توان کرد
به گلزاری که اشکم باغبان است