به دور چشم توام التجا به دوران نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
غبار بینشم از سرمه صفاهان نیست
مرا که یاد رخ دوست گلشن نظر است
هجوم گریه کم از جوش عندلیبان نیست
جنون پرستم و آشفتگی بهار من است
دماغم از گل باغ کسی پریشان نیست
ندیده روی خریدار گفتگوی اسیر
در آن دیار که خیل کسادی ارزان نیست